تقی ارانی در آیینه نشریۀ صنایع آلمان و شرق.
تقی ارانی، چهرۀ برجستۀ پنجاه و سه نفر را که در دورۀ پادشاهی رضاشاه به بیماری تیفوس در زندان جان سپرد، پدر معنوی جنبش چپ ایران خواندهاند. از ناسیونالیسم و نبردش با استبداد هنگام تحصیل در آلمان تا آشناییاش با کمونیسم و رابطهاش با کمینترن، از نقشش در برپایی مجلّۀ دنیا تا بازداشت و دفاعیات بیهمتایش در جریان محاکمه و محکومیتش در دادگاه فرمایشی، و سرانجام از مرگ دلخراشش در بهمن 1318 در زندان قصر بسیار گفتهاند. بااینهمه آنچه دربارۀ او میدانیم، در بسیاری از زمینهها همچنان با ناروشنیهایی همراه است که کاوش دربارۀ هر یک از آنها، گامی در راه شناخت از شکلگیری اندیشه و کارنامۀ سیاسی ارانی خواهد بود. یکی از این زمینهها، همکاری او با نشریۀ صنایع آلمان و شرق است که به مدیریت عبدالرحمان سیف آزاد در برلین انتشار مییافت. نشریهای که این عبارات بر روی جلد هر شمارۀ آن نقش بسته بود: «مجلّهای است مصوّر برای صنایع و فابریکهای مهم آلمان به اهل مشرقزمین و معرفی مواد خام مشرق برای فابریکهای آلمانی و رابطة بین تجار محترم مشرق و آلمان. مقالات علمی، ادبی و تفریحی را هم دارا خواهد بود.»
سیف آزاد دربارۀ هدف از انتشار و گزینش نام آن نشریه که نخستین شمارهاش 15 ژوئن 1923 «به نام ایزد توانا برای جلب توجه ملل مشرقزمین به صنایع و فنون جدیده و لزوم آن در شرق»، منتشر شد، نوشت: «ما میخواهیم به توسط این مجلّۀ مصوّر مقام رفیعِ ترقی و صنعت این مملکت را به شما اهالی شرق بنمایانیم، یعنی توسط فوتوگراف و غیره عین چیزهایی را که دیده و میبینیم به شما نشان بدهیم و اختراعات عجیبۀ این دارالصنایع را که با وجود این همه گرفتاریها هر ماهه به وجود میآید، به شما خبر دهیم. انتخاب نام مجله در تحت عنوان “صنایع آلمان و شرق” برای این است که آلمان در اروپا یگانه دولتی است که به توسط کار و زحمت ملّت کارگرش خود را به این مرتبۀ بلند رسانیده و چرخ عرابۀ امورشان بر روی کار و زحمت میگردد (نه بر روی مستملکاتطلبی و غصب حقوق ملل ضعیفه) و از طرفی هم بسیاری از ترقیاتِ صنعتی این مملکت مافوق صنایع تمام دنیاست و هنوز رقیبان این ملّت نتوانستهاند خود را به مقامات عالیۀ مخترعین این دارالصنایع برسانند. سبب دیگر این توجه مخصوص این است که آلمانها مستملکات و خیال استیلای در شرق ندارند و هیچ فشار و زحمتی به اهالی مشرقزمین نمیتوانند برسانند و چون رقیبان عمدۀ آلمان صاحب مستملکات و جورکننده در شرق هستند، احتمال قوی میرود که سفارشات و لوازماتی که از این دارالصنایع برای شرق داده و برده شود، بهتر و ارزانتر تمام شود.» نشان دادن «ترقیات عجیبه و اختراعات جدیده»ی آلمان از یکسو و «سرگردانی و عقبماندگی اهل شرق» از سوی دیگر، در کنار «معرفی و ترویج» تجارت و صنایع آن کشور، هدف دیگر از انتشار آن نشریه خوانده شده بود.
نخستین نشانۀ همکاری ارانی با صنایع آلمان و شرق، مقالهای است که با عنوان تنها راه ترقی در همان شمارة اول نوشته است. گذشته از محتوای مقاله، اصل همکاری با چنین نشریهای، این پرسش را به میان میکشد که رابطۀ ارانی با سیف آزاد چگونه بوده است و او تا چه اندازه با مشی عمومی صنایع آلمان و شرق و آنچه سیف آزاد دربارة سیاست آلمان در شرق نوشته بود، موافق بوده است؟ ارانی در این باره توضیحی نمیدهد. سیف آزاد نیز تنها در معرفی همدلانهای با ارانی و مقالهای که نوشته بود، به این اشاره کرده است که: «مقاله ذیل از طرف آقای ارانی یکی از محصلین ایرانی در دارالفنون برلین به اداره رسیده، با کمال میل به درج آن مبادرت نمودیم. ما افکار جوان این قبیل محصلین منوّرالفکر را تقدیس نموده، امید داریم که همواره برای ترقیات ملّت و وطن خود کوشیده و از هیچگونه جانفشانی خودداری ننمایند.» جز این آگاهی دیگری از همکاری ارانی با سیف آزاد در دست نیست. همینقدر میدانیم که بعدها از ارانی مقالات دیگری نیز در آن نشریه به چاپ رسیده بود. این همکاری چند سال بعد، هنگامیکه آن نشریه با مدیریت جدید و با نام علم و هنر، صنایع آلمان و شرق در برلین و لایپزیگ منتشر میشد، ادامه یافت. این بار در کنار سیف آزاد، ابوالقاسم وثوق و محمدعلی جمالزاده نیز در شمار گردانندگان آن بودند که پس از انتشار شمارۀ اول در مهر 1306، سیف آزاد از آنها جدا شد و آن نشریه ازآنپس با نام علم و هنر منتشر شد
ارانی در مقالۀ «تنها راه ترقی» به تواناییها و دلایل عقبماندگی ایران پرداخت است. او با اشاره به منابع ثروت و اراضی وسیع زراعتی در ایران، از «نقض کامل وسایل فلاحت و آشنا نبودن فلاحان ما به جنس نباتات و اراضی مناسب زراعت» سخن میگوید. از اینکه «کوهستانهای ایران تماماً مستور از مواد صنعتی بوده، مخصوصاً در بعضی قسمتها معادن مهم زغال مجاور با آهن که از بهترین و مهمترین مساعدتهای طبیعت برای صنعت است»، نام میبرد. برای ارانی، موقعیت جغرافیایی ایران و قرار داشتنش «بین ممالک مشرق و مغرب» و «نعمت هندوستان»، موقعیت ممتاز دیگری شمارده میشد که نشان میداد «ایران ثروت سیاسی را هم داراست و همچنین از سایر جهات نیز طبیعت از همراهیهای خود نسبت به ایران خودداری نکرده است». پس چه عواملی ایران را در استفاده از آنچه خوشبختی مینامید، بازداشته و «دیدۀ حقیقتبین ما را دوخته و ما را از پیدا کردن شاهراه نجات محروم ساخته» بود؟. ارانی دلیل آن را در «ظلمت بیعلمی» میدانست. مینویسد: «از همین بیعلمی است که ایرانیان از منابع ثروت و مملکت خود استفاده ننموده، با داشتن تمام وسایل غنا و بینیازی در مفلوکترین احوال روزگار میگذرانند. این فقر عمومی ایرانیان که شامل حال اغنیای ایران نیز میباشد، فقط و فقط نتیجۀ جهل و عدم رواج بازار علم در ایران است و همانا بهواسطۀة نداشتن علم است که ما موفق نمیشویم اساس زراعت و تجارت و صنعت کامل در مملکت خود برقرار نموده و برای خود سیاست مستقلی اتخاذ کرده، وطن خود را از بدبختی و فلاکت امروزه برهانیم.» از نظر ارانی اگر چنین میشد؛ اگر «نسیم معطر علم، فضای ایران را معنبر میساخت»، آنوقت ایران از این توانایی برخوردار میبود که حتی «شورۀ فراوان کویر مرکزی» را به «جوهر شوره (AZO3H) که از مهمترین و قیمتیترین جوهرهای صنعتی است، بدل نموده، در صنعت فواید کلّی از آن» ببرد
ارانی در مقالۀ «تنها راه ترقی» ضرورت آموختن «علوم و فنون جدیده» را بر هر زن و مرد ایرانی «واجب» میدانست. او توانایی علم را در چیرگی بر دشواریها به عرصة سیاست نیز تسری میداد و بر این باور بود که «به کمک علم ممکن است ایران را هم داخل در جریان سیاست عالم نموده، هردم دستخوش هوا و هوس و بازیچة دست دول اجنبی نگردیم». او مانع بزرگ آگاهی بر این حقیقت «روشنتر از آفتاب» را در این میدید که گفتارمان بیکردار است. «یعنی اگر کسی هم مختصر عقیده به ترویج علم دارد، برای نیل به کمال مطلوب ابداً گامی برنمیدارد و به همین سبب است که هیچوقت کشتی امید به ساحل مطلوب نمیرسد.» پس پیشنهاد میکرد باید به هر ترتیبی شده، از «فقیر تا وزیر» فرزندانشان را به مدرسه بفرستند، «بلکه صبح امید در افق آرزوی ما بدمد و ما را از بدبختی نجات دهد.» او آموزش اجباری را چارۀ درد میدانست تا مردم از این راه به حقوق خود آگاهی یابند و بتوانند «از شرّ اجانب که مطابق قانون فلسفی تنازع بقا میخواهند ایرانیان را ذلیل و نابود سازند»، رهایی یابند. از نظر او، ملّتی که «استقلال روحی» و «استقلال فکری» نداشت، نمیتوانست «استقلال سیاسی» داشته باشد. مینویسد: «تا اشخاص استقلال روحی و افراد استقلال فکری نداشته باشند، ملّت نمیتواند استقلال سیاسی داشته، از شرّ دشمنان و بداندیشان خود برهد. استقلال روحی از راه توسعۀ افکار بوده و توسعۀ افکار فقط و فقط از راه توسعۀ معارف به دست میآید و تا تمام افراد ایرانیان از راه علم و معرفت نفهمند که ایرانی کیست و برای چیست و کجاست، ابداً درک نخواهند کرد که انگلیس کیست، روس کیست، سیاست چیست و دستی که مجلس شورای ملّی را هر وقت خواست میبندد و هر وقت خواست افتتاح میکند، کجاست.» ارانی میگفت نباید به حرف قناعت کرد، بلکه باید قدم به میدان عمل نهاد، چرا که جز این، ایران «آثار ملّی» خود را از دست داده و تمدنش در تمدن ملّتهای دیگر «مستهلک» خواهد شد. اگر «میان بعضی از ایرانیان رشتة شارلاتانی و رجزخوانی ترقیات فوقالعاده کرده، حقیقت معرفت در زیر پردة سیاه و ضخیم مهملسرایی مانده و سحاب جهل نقاب آفتاب عالم شده» است، اما راه چارهای نیز وجود دارد. او این راه چاره را در «جدیت و فعالیت یک دسته جوان کاریِ روشنفکر» میدانست. روشنفکرانی که بتوانند «عیب» را برطرف ساخته، ایرانیان را به «کار» وادارند، تا بتوانند بار دیگر «آثار روشن ذکاوت ذاتی خود را در اقطار عالم جلوهگر سازند.»
در نوشتۀ ارانی از اینکه میبایست بهویژه «به طبقۀ کارگران تقلّب و ظاهرسازی بعضیها را خاطرنشان نمود» نیز سخن به میان آمده است. هرچند هنوز نشانی از مبارزة طبقاتی یا گرایش به جریان چپ و مارکسیسم در آنچه پیش میکشید، دیده نمیشود. اساس رویکرد در این فاصله، ضرورت آموختن علم است و اشارهای نیز به اهمیت پیراستن دین از خرافات دارد. مینویسد: برخی میخواهند «راههای ترقی معرفت را مسدود ساخته و ایرانیان را از راه ترقی منحرف نمایند و دین حنیف اسلام را بازیچۀ دست خود قرار داده، کلمات حکمت آیات حضرت محمد را به معنای دیگری ترجمه نموده، اسلحۀ دست خود کنند و تنها مقصودشان خرسواری و تحصیل جاه و مال دنیوی است. مثلاً چون نمیتوانند نص “طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمـه” را منکر شوند، میگویند مقصود از علم در اینجا فقط آموختن مسائل دینی و یاد گرفتن شکیّات و سهویّات است و این علوم جدیده دروس کفر بوده، کتب آنها هم جزو کتب ضالّه به شمار میرود. غافل از آنکه این دروس علوم کفار نبوده، بلکه علومی هستند که ما به کمک آنها موفق خواهیم شد مثلاً در کارخانجات ممالک اسلامی کاغذ تهیه نموده، کلمات متین قرآن مبین را بر روی کاغذ کفار طبع ننماییم.»
ارانیِ شیفتۀ علم، آن روزها دستی نیز بر فلسفه داشت. در مقالۀ کوتاهی با عنوانِ «خود را صادق کردن در عشق و محبت»، آنجا که به تاگور، فیلسوف هندی، پرداخته است، مینویسد: «مطابق قوانین منطقی ما میتوانیم فاصلۀ دو نقطه را هرقدر هم کم باشد، الیغیرالنهایه اسم بگذاریم، زیرا که آن فاصله را میتوان به الیغیرالنهایه اجزای کوچک تقسیم نمود. ولی در حقیقت ما میتوانیم در کمال آسانی این فاصلۀ بینهایت و الیغیرالنهایه را سِیر نموده، به انتهای آنکه نقطۀ جاودانی است برسیم و به همین جهت عدهای از فلاسفه را عقیده این است که نهایت وجود ندارد و هر چیز غیرالنهایه است. فقط احساسات ما در اشتباه هستند. احساسات فقط به ما میفهمانند که حقیقت همان بینهایت است و بالعکس نهایت حقیقت وجود ندارد. ولی علّت اینکه چطور حقیقت و باطل با هم یکجا جمع شدهاند، مجهول است.» جای دیگر دربارة انرژی الکتریک، این «مایۀ تمدن حیات امروز» از سفرش به شهر لایپزیگ و قدرت خارقالعادة «آثار مختلفۀ الکتریسیته» که در برابر کارخانهای شاهد آن بوده است یاد میکند. همانجا تحت تأثیر دیدنیهایش شعری نیز با عنوان «پرسش از کهربایی» سروده است که پایانی اینچنین دارد
اگر دشمن شود آن گرمی مهرش جهان سوزد
فروغش آتش جان است آن رخشنده چون خنجر
مشو دلگیر از زهرش دلی خوش دار بر مهرش
به بیدا گر دلش دارد «ارانی» آرزو در سر
جهان کتاب، سال بیست و دوم. شماره 346-345. بهمن- اسفند 1395