زمستان ادبیات

زمستان ادبیات

 

کتاب فوریه 33: زمستان ادبیات که با زمامداری هیتلر در سی‌ام ژانویه 1933 آغاز می‌شود، ماجرای خشونت‌ سازمان‌یافته حزب نازی در تلاش برای نابودی فرهنگ آلمان است. اثری خواندی در سی‌وپنج فصل کوتاه که گویی هر فصل آن با فرمان آتش به هنر و ادبیات آغاز شده باشد

         زمستان ادبیات به دفتر خاطراتی شباهت دارد که هر برگ آن از سرنوشتی غمبار حکایت کند. به نمایشنامه‌ای که پردۀ نخست آن با مجلس رقص شبانه‌ای در برلین آستانۀ سقوط جمهوری وایمار به روی صحنه رفته باشد. کارل تسوکمایر که به آمریکا گریخت، در خاطراتش از آن میهمانی پرشکوه بنام “آخرین رقص جمهوری” یاد کرده است. رقص بازیگرانی که در خلسۀ جشن و سروری بیکران، هوشیاری خود را در مهاجرتی ناخواسته یا اردوگاه‌های مرگ رایش سوم بازیافتند

     کتاب با توصیف صحنۀ گریز نویسندگانی چون آلفرد کِر و یوزف روت در نخستین روز زمامداری هیتلر از برلین به پراگ و پاریس آغاز می‌شود و گام به گام با سرنوشت گریزناپذیر اریش ماریا رمارک، اگون اروین کیش، آلفرد دوبلین، برتولد برشت، هاینریش مان و شماری دیگر از نامداران ادبیات آلمان گره می‌خورد

     آلفرد کِر از پراگ به لندن مهاجرت کرد و از 1941 تا 1946 رئیس انجمن قلم آلمان در تبعید بود. او در بازگشت به آلمان هنگام اجرای نمایشی در هامبورگ سکته کرد و اندکی بعد دست به خودکشی زد. روت که در پاریس با دشواری مالی روبه‌رو بود، از هتل محقری که چند سالی در آن اقامت داشت به اتاق کوچکی روبه‌روی کافه پاتوقش نقل مکان کرد. در چنین شرایطی موقعیت جسمی‌اش رو به وخامت گذاشت و در چهل‌وچهار سالگی با بیماری ریوی و اعتیاد به الکل در بیمارستانی در پاریس درگذشت. او، آلفرد کِر و شماری دیگر از نویسندگان یهودی آلمان نه تنها به خاطر دیدگاه سیاسی و ادبی، که به خاطر یهودی بودنشان نیز تحت تعقیب بودند

     اووه ویتشتوک با چنین آغازی خواننده را با سرنوشت تکان‌دهنده اهل قلم در نخستین روزها و هفته‌های چیرگی فاشیسم در آلمان آشنا می‌سازد. با هراس بی‌پایان از روی کار آمدن هیتلر تا بی‌اعتنایی به آن به عنوان رویدادی زودگذر. با سرنوشت بی‌اعتنایانی که به اداره پلیس فراخوانده شده و اندکی بعد ناپدید شدند یا چون کِر و روت در یخبندان برلین فوریه 1933 به مهاجرتی ناخواسته تن دادند. با چگونگی گریزهاینریش مان، نویسنده نامداری که به اجبار از ریاست شاخه ادبیات آکادمی هنرهای زیبای پروس کناره گیری کرده بود. با سرنوشت گابریله ترگیت که در سال‌روز 39 سالگی خود هنگامی که شبه‌ نظامیان فاشیست‌ به درب خانه‌اش می‌کوفتند، همراه فرزند و متن دستنویس آخرین رمانش در چمدانی برلین را ترک کرد. همسرش اندکی پیش از آن، درب منزل را با قفل ایمنی، روکش‌های آهنین و زنجیری فولادین مستحکم کرده بود 

     در این میان تنها چند هفته از پیروزی هیتلر گذشته بود. چند هفته‌ای که طی آن محافل ادبی برلین، از نویسندگان و شاعران، از ناشران، روزنامه‌نگاران و هنرمندان تهی شد. شماری ماندند، ایستادند و جان باختند و شمار بی‌شماری گریختند و از سرزمین‌های دور و نزدیک به نبردی نابرابر ادامه دادند. جمعی نیز اقبال خود را در سایۀ ظلمت برخاسته از چیرگی فاشیسم جستجو کردند و یافتند

     اریش ماریا رمارک، نویسنده کتاب در غرب خبری نیست که مورد خشم گوبلز، وزیر تبلیغات نازی قرار داشت از مهلکه گریخت. آثارش را به نشانۀ “خیانت ادبی به سربازان آلمان در جنگ” جهانی اول طعمه آتش کردند. خواهرش نیز چند سال بعد در “دادگاه خلق” به اعدام محکوم شد و با گیوتین به قتل رسید. کارل فون اوزینسکی و اریش موزام چون ترگیت و رمارک در لیست سیاه بودند و آثارشان مجوز انتشار نداشت. آنها نیز یکشبه دشمن شماره یک خلق نامیده شدند. حساب بانکی و اموالشان را مصادره کردند، گذرنامه‌های‌شان ضبط شد و تحت پیگرد قرار گرفتند. شکنجه دیدند و از میان برداشته شدند. موزام از نخستین نویسندگانی بود که قتل او توسط نگهبان یکی از اردوگاه‌های مرگ رژیم نازی در زمستان ادبیات به تصویر کشیده شده است

     اوزینسکی نیز سرنوشت بهتری نداشت. او که حاضر نبود آلمان را ترک کند، ساعت پنج صبح در خانه‌اش بازداشت شد و در اردوگاه مرگ نازی‌ها، به ویژه در اردوگاه استرواگن مورد آزار و شکنجه قرار گرفت. اوزینسکی که در سال 1936 جایزه صلح نوبل را از آن خود ساخته بود به شدت بیمار بود. او دو سال بعد، هنگامی که از طرف پلیس تحت مراقبت شدید قرار داشت در بیمارستانی در برلین جان سپرد

     اگون اروین کیش نیز که برلین را ترک نکرده بود، چون اوزینسکی ساعت پنج صبح در خانه‌اش بازداشت شد. او که تباری اتریشی- مجاری داشت و شهروند چکسلواکی بود، از این بخت برخوردار شد که با تلاش سفیر آن کشور آزاد شده و از آلمان اخراج شود. کیش در پاریس به مخالفان فاشیسم پیوست و در سفری برای شرکت در کنگره ضد جنگ که در ملبورن برپا شده بود به استرالیا رفت. او با بازگشت به اروپا و شرکت در جبهه‌های نبرد جمهوری‌‌خواهان با نیروهای ژنرال فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا به تهیه گزارش و نوشتن مقاله دست زد. از کیش به عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ روزنامه‌نگاری یاد شده است

     دو هفته پس از سقوط جمهوری وایمار، برتولد برشت و چند نویسنده دیگر جلسه‌ای تشکیل دادند تا برای رویارویی با خطری که با آن روبه‌رو بودند چاره‌ای بیابند. برشت که اجرای نمایشنامه‌هایش ممنوع شده ونامه‌های تهدیدآمیز دریافت کرده بود، پیشنهاد کرد برای حفاظت از جان نویسندگان گروه‌های مسلح تشکیل شود. پیشنهادی که با توجه به قدرت شبه نظامیان حزب نازی و دولتی که ارگان‌های رسمی و غیررسمی سرکوب را در اختیار داشت با مخالفت روبه‌رو شد. هاینریش مان گفت: اعمال قهر ابزار مبارزه نازی‌ها است و نمی‌تواند استراتژی خردمندانه‌ای برای نویسندگان باشد. نازی‌ها هستند که می‌توانند ده‌ها هزار شبه ‌نظامی را به میدان آورند. در مقابل چنین نیرویی از نویسندگان و هنرمندان کاری ساخته نیست. او چاره کار را در روش‌های عاری از خشونت می‌دید. نوعی از مبارزه که در سپهر سیاسی آلمان نشانی از آن دیده نمی‌شد. دیگر چاره‌ای جز گریز نمانده بود

     پس برشت روز بعد دستنوشته‌هایش را بسته‌بندی کرد و به یکی از دوستانش سپرد و از دوست کتابفروشی در اتریش خواست او را برای شرکت در جلسه کتابخوانی به وین دعوت کند. با امید به آنکه بتواند با داشتن دعوتنامه دلیل تصمیمش را برای این سفر در چشم ماموران مرز عادی نشان دهد. برشت از چندی پیش خانه‌اش را که تحت نظر بود ترک کرده و اقامت در هتل نیز با توجه به اینکه نام مسافران به پلیس گزارش می‌شد خالی از خطر نبود. او چاره کار را در انجام عمل جراحی کوچکی در یک کلینیک خصوصی که مدتی به عقب انداخته بود جستجو کرد  

     گذشت از این‌ها، برشت و همسرش هِلنه ویگل برای ترک آلمان با مشکل دیگری نیز روبه‌رو بودند. باربارا دختر دوساله آنها گذرنامه نداشت. پس به این نتیجه رسیدند فرزندشان را در آگسبورگ موقتا به پدر برشت بسپارند یا چند هفته‌ای در روستایی نزدیک مونیخ پنهان کنند تا در فرصتی دیگر برای خروج غیرقانونی او از مرز چاره‌ای بیابند. سرپرستی فرزند دیگرشان اشتفان را نیز که 9 سال داشت، به الیزابت هاپتمان، هنرپیشه تئاتر و یکی از معشوقه‌های پیشین برشت سپردند

     چهار هفته پس از روی کار آمدن هیتلر، برشت و همسرش با دریافت دعوتنامه‌ای برای شرکت در مراسم اجرای نمایشنامه‌ای از او در وین، برلین را با قطار به مقصد چکسلواکی و اتریش ترک کردند. فرزندشان اشتفان چند روز بعد به آنها پیوست و باربار نیز به کمک زنی که پذیرفته بود با قبول خطر او را به عنوان فرزند خود از مرز بگذراند به نگرانی برشت و همسرش از سرنوشت فرزند دیگرشان پایان داد

     یک هفته پیش از آنکه برشت و همسرش برلین را ترک کنند، هاینریش مان نیز تصمیم گرفت از کشور خارج شود. اندکی پیش از آن، آندره فرانسوا- پوسه، سفیر فرانسه در آلمان از او دعوت کرده بود هرگاه صلاح بداند می‌تواند در سفارت فرانسه پناه بگیرد. نویسنده نامدار آلمان پی برده بود خانه‌اش تحت نظر است و با خبر شده بود قرار است گذرنامه‌اش را مصادره کنند. دعوت سفیر فرانسه از او هشدار تلخی بود که نشان می‌داد در میهنش آواره‌ای بیش نیست

     هاینریش مان صبح 21 فوریه 1933، هنگامی که سه هفته از زمامداری هیتلر نمی‌گذشت، در ایستگاه راه‌آهن بلیطی برای سفر به مقصد فرانکفورت خرید و برلین را ترک کرد. رفتن به فرانکفورت به این سبب بود که نگران بود مبادا تحت تعقیب باشد. می‌خواست چنین وانمود کند که برای سفری یک روزه به آن شهر می‌رود. او از فرانکفورت به شهر مرزی کِهل رفت و پس از انجام تشریفات گمرکی، از پلی به روی رودخانه راین گذشت. پای پیاده، با چتر و ساک دستی کوچکی آزادی خود را بازیافته بود. این بار دور از میهن آواره‌ای به تمام معنی بود

     روز بعد خانه‌اش مورد هجوم نازی‌ها قرار گرفت. معشوقه‌اش نلی کروگر را که برای فروش اثاثیه، برداشتن پول از حساب بانکی و حل و فصل مسائلی از این دست در برلین مانده بود بازداشت کردند. او پس از آزادی از زندان به دانمارک گریخت و در جنوب فرانسه به هاینریش مان پیوست. آنها دیگر به آلمان بازنگشتند

     برادرش توماس مان، برنده جایزه نوبل ادبیات که پس از سخن‌رانی درباره واگنر در چند شهر اروپا همراه کاتیا همسرش برای استراحت به سویس رفته بود، درصدد بازگشت به آلمان بود که با دریافت نامه‌ای از گوتفرید برمن، پزشک و مدیر موسسه انتشاراتی فیشر از این کار منصرف شد. برمن نوشته بود: شنیده‌ام تصمیم گرفته‌اید برنامه استراحتتان را پیش از موعد تغییر دهید و به مونیخ بازگردید. من در مقام پزشک چنین تصمیمی را کاملا نادرست می‌دانم، چرا که تندرستی‌تان را به خطر می‌اندازد. اگر به جای شما بودم، هنگامی بازمی‌گشتم که شرایطم مطمئنا چنین اجازه‌ای بدهد. به هر ترتیبی ممکن است از این کار خودداری کنید

     هشدار در لفافه برمن که به عنوان پزشک و نه مدیر انتشاراتی معتبری، توماس مان را از چنین تصمیمی منع می‌کرد، آشکارتر از آن بود که نادیده گرفته شود. فرزندانش نیز در گفتگویی تلفنی او را از بازگشت به آلمان بر حذر داشتند. از بازگشت به سرزمینی که در چرخشی پرشتاب، دیکتاتوری رژیم نازی را جایگزین جمهوری وایمار این نخستین تجربه دمکراتیک در خاک آلمان ساخته بود

Uwe Wittstock, Februar 33: Der Winter der Literatur (München: Beck Verlag, 2021), 228.

جهان کتاب. سال بیست و هفتم، شماره 5-6، آبان- اسفند 1401