در تیررس تبلیغات عموزادگان آریایی

در تیررس تبلیغات عموزادگان آریایی

پیشینه مدرسه دولتی ایران و آلمان که در گرماگرم انقلاب مشروطیت در تهران آغاز به کار کرد، نمادی از تلاش زمامداران کشور برای رویارویی با دخالت روزافزون روس و انگلیس در ایران بود. این تلاش که با سفرهای ناصرالدین شاه قاجار در دهه 1250 و 1260 خورشیدی به اروپا و دیدار با مقامات آلمانی به گسترش روابط میان دو کشور انجامید، پس از ترور او در دوازدهم اردیبهشت 1275 به دست میرزا رضای کرمانی در حرم شاه‌عبدالعظیم ادامه پیدا کرد.

مظفرالدین شاه در بیستم اردیبهشت 1285 (17 ربیع‌الاول 1324) فرمان ایجاد آن مدرسه را صادر کرد. زمینی نیز در شمال غربی میدان مشق (باغ ملی) برای ساختمان آن هدیه کرد و پذیرفت سالیانه مبلغ 5000 تومان به مدرسه کمک مالی کند. چندی بعد قرار شد به جای آن زمین اهدایی، ایران بهای خرید زمین و هزینه ساختمان آن را بر عهده بگیرد.1

به این منظور وزیرمختار آلمان در ایران در بیستم خرداد 1286، زمینی در غرب میدان مشق (باغ ملی) کنونی در منطقه حسن آباد تهران به مساحت 5700 زرع (هر زرع 04/1 متر) و مبلغ 5700 تومان وجه نقد بانک شاهنشاهی ایران برای ساختمان مدرسه خرید. قرار شد ایران سالیانه 12000 تومان و آلمان سه هزار تومان برای مخارج مدرسه بپردازد.2 اتوشولتس، معمار آلمانی تهیه نقشه و نظارت بر کار ساختمان مدرسه را بر عهده گرفت و اجرای آن به عهده استاد میرزا عبدالله سپرده شد.3

میرزا محمود‌خان احتشام‌السلطنه، وزیرمختار ایران در آلمان درباره نقش خود در ایجاد آن مدرسه می‌نویسد: “… برای من موقعیتی به دست آمد و مدرسه آلمانی را در طهران تاسیس کردم. این مدرسه اکنون کالج و دارالفنون معتبری است به تشویق و پافشاری من که آلمان‌ها با پروگرام مدارس مشابه فرنگ در طهران تاسیس کردند و شاگردانی که از آن مدرسه درآمده‌اند در دارالفنون‌های عالی اروپا مانند محصلین مدارس تخصصی آلمان پذیرفته می‌شوند… در عصر مشروطه هزار سنگ پیش پای این مدرسه انداخته و چند مرتبه برای تعطیل آن توطئه کردند و بعدا هم بواسطه جنگ عمومی و بروز قوای روس و انگلیس که همواره با وجود آن مدرسه در ایران مخالف بوده‌اند به علت اخراج معلمین آلمانی مدرسه تعطیل گردید…”4

یک سال پس از صدور فرمان مظفرالدین شاه، مدرسه ایران و آلمان در هشتم خرداد 1286 ایجاد شد و ساختمان آن در چهاردهم مهر همان سال افتتاح گردید.5 دکتر هاینریش اشترونک، رئیس، عبدالحسین میکده، معاون و علی‌اصغرخان صبا، مترجم مدرسه بودند و چند معلم ایرانی و آلمانی نیز در آنجا تدریس می‌کردند.5 هر سال نیز جشنواره‌ای به مناسبت آغاز سال تحصیلی در مدرسه برگذار می‌شد که مسئولان مدرسه، دانش‌آموزان و خانواده آنها در آن شرکت می‌کردند. سالانه دانش‌آموز ممتاز کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتند و شاگردان مدرسه در پایان تحصیل از این امکان برخوردار بودند که در دانشگاه‌های آلمان تحصیل کنند.6

در جریان مذاکراتی که میان مقامات دو کشور انجام گرفت، مهدی‌قلی هدایت (مخبرالسلطنه)، وزیر علوم خواستار افزایش نقش ایران در پیشبرد کار مدرسه بود که با موافقت آلمان روبه‌رو شد. می‌نویسد: “… روز افتتاح مدرسه جشن گرفته شد. اتفاقاً [جلسه] کابینه نداشتیم. از رجال، ناصرالملک و صنیع‌الدوله حاضر بودند و جماعتی از مدیران مدارس و اجزای ادارات و متفرقه. وزیر مختار آلمان نطقی کرد در حسن روابط مملکتین. معمار مدرسه به نوبت خود و معلم مدرسه بر زمینۀ تاریخ و ذکر ملل آسیایی و خویشی ایرانی و ژرمانی. می‌بایست جواب داد، کسی تدارک نداشت… قرعه بنام من افتاد. اندیشه داشتم چه بگویم. با قدری تمجمج قبول کردم. علی‌الرسم چیزی از دوستی و حسن روابط گفتم. از توجهات وزیر آلمان و زحمات معمار یاد کردم و از نطق معلم استفاده کرده، گفتم که جای بسی مسرت است که عموزادگان ما که پس از قرون متمادیه اینک در نتیجۀ ارتباطاتِ ودادیه باز به ما پیوسته‌اند، با حربه‌ی کتاب و سلاح علم برای کمک به اصلاحات اوضاع عموزادگان خود حاضر شده‌اند. آنچه به خاطر دارم، در روزنامه‌ی قدس شکسته بسته از نطق من چیزی چاپ شده است.”7

مدتی پس از گشایش مدرسه، سفارت آلمان زمین دیگری در مجاورت آن خرید که درباره مالکیت آن میان ایران و آلمان اختلاف پیش آمد. به گفته مقامات وزارت خارجه ایران، آلمان جز محل سفارت آن کشور در تهران، حق مالکیت زمینی را که در کنار زمین و ساختمان مدرسه خریده بود نداشت و زمین اصلی مدرسه نیز به دولت ایران تعلق داشت. اما دولت آلمان ادعا می‌کرد مالک آن زمین است و خرید آن با رعایت موازین ثبت اسناد در ایران انجام گرفته است.8

با این همه، به‌رغم اختلافاتی که از همان آغاز کار در این زمینه پیش آمده بود، هر دو کشور مصمم بودند کار مدرسه که اهمیتی فراتر از یک نهاد فرهنگی داشت به خوبی پیش برود. همین سبب شد تا شمار شاگردان آن مدرسه که با چهل شاگرد آغاز به کار کرده بود، پس از چهار سال بعد به 250 نفر برسد. روزنامه‌های آلمان نیز با تهیه گزارش مردم آن کشور را در جریان رویدادهای مدرسه قرار می‌دادند. بازدید حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، وزیر معارف از کلاس‌های درس و لابراتوار مدرسه در 30 فروردین 1292 که روزنامه آفتاب گزارشی از آن تهیه کرده بود نشانه اهمیتی است که دولت ایران برای چگونگی پیشرفت کار آن مدرسه قایل بود.9

در جریان جنگ جهانی اول مدرسه آلمانی‌ها در تهران با دشواری‌هایی روبه‌رو شد. امکان پرداخت بدهی شرکت‌هایی که کتاب و وسایل آزمایشگاهی به ایران می‌فرستادند وجود نداشت. وضع پست خراب بود و معاملات بانکی به سختی انجام می‌گرفت. شرایطی که مقامات وزارت خارجه آلمان از آن به عنوان “روزهای سخت نوامبر” 1915 یاد کرده‌اند. با این همه مسئولان مدرسه موفق شدند سال تحصیلی را با 150 دانش‌آموز در پنج کلاس، آن هم هنگامی که فقط یک مدیر و دو معلم در آن تدریس می‌کردند به پایان برسانند.10

در این میان ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک)، وزیر علوم و اوقاف و فواید عامه به مقامات سفارت آلمان در تهران قول داد به تلاش مجددی برای گرفتن کمک مالی از دولت جهت ادامه فعالیت مدرسه دست زند. اما تلاش او و مقامات سفارت برای بازگشایی و ادامه فعالیت مدرسه آلمانی‌ها در تهران نتیجه‌ای نبخشید و مدرسه در پائیز 1296 تعطیل شد.*11

با کودتای اسفند 1299 و روی کار آمدن کابینه سیّدضیاءالدین طباطبایی، مسئله بازگشایی مدرسه در چهارچوب یک هنرستان فنی (صنعتی) زیر نظر مقامات آلمانی در دستور کار قرار گرفت. دولت ایران خواستار آن بود که در کنار تدریس دروس رسمی، آموزش حرفه‌ای و فنی در برنامه درسی قرار گیرد و داروسازی نیز تدریس شود.12

مقامات آلمانی در گزارشی با اشاره به دشواری‌هایی که در این زمینه وجود داشت نوشتند آگاهی چندانی از وضع دارو و درمان در ایران ندارند. همین قدر می‌دانند که تنها چند داروخانه اروپایی در پایتخت وجود دارد. بقیه عطاری‌های بازار تهران هستند که داروهای گیاهی، تریاک و حشیش می‌فروشند. آنان بعید ‌دانستند حکیم یا داروسازی بپذیرد در کلاس داروسازی شرکت کند و در شهرستان‌ها نیز به خاطر مشکلاتی که برای مسافرت وجود دارد وضع بدتر از این است. در گزارش تاکید شده بود دولت ایران می‌بایست جوانان را به تحصیل در رشته داروسازی تشویق کند و آینده آن‌ها را تضمین سازد.13

به‌رغم تردیدی که به ویژه در زمینه تدریس در رشته داروسازی وجود داشت، مقامات وزارت خارجه آلمان با خواست کابینه سیدضیا موافقت کرد. مشروط به آنکه دولت ایران خرج نگهداری مدرسه و حقوق معلمان را بپردازد. مجلس شورای ملی به این منظور بودجه‌ای را به تصویب رساند که سال اول 12000 تومان و سال بعد 20000 تومان به آن مدرسه اختصاص یابد.14

فریدریش ورنر فون شولنبورگ، وزیرمختار آلمان در تهران در گزارشی به وزارت خارجه آن کشور تصمیم دولت ایران برای بازگشایی مدرسه و کمک مالی به آن را یک پیروزی برای آلمان نامید و از اینکه مجلس پیشنهاد استخدام چهار مدرس فرانسوی را نپذیرفته بود اظهار شادمانی کرد. فرانسه‌ای که به گفته او خود را پرچمدار فرهنگ اروپایی در شرق می‌دانست. شولنبورگ افزود: ایران به روشنفکرانی که ادارات را پر کرده‌اند نیازی ندارد. آنچه ایران بدان نیاز دارد آموزش تکنیسین و متخصص برای سازماندهی اقتصاد کشور است. این وظیفه‌ به عهده آلمان گذاشته شده است و باید با دلبستگی کامل آن را پیش ببرد.15

آنچه شولنبورگ پیروزی آلمان نامیده بود، از چشم کارگزاران سیاست بریتانیا در ایران و مقامات وزارت خارجه آن کشور پنهان نماند. سِر پرسی لورن در گفتگویی با همتای آلمانی خود در تهران بازگشایی مدرسه را اقدامی نابخشودنی که بی‌گمان پیامدهای سیاسی به دنبال می‌داشت نامید. شولنبورگ در مقابل تلاش کرد از بار سیاسی ماجرا بکاهد و گفت آلمان با این کار هدف سیاسی دنبال نمی‌کند، بلکه تنها مدرس می‌فرستد و کمک مالی نیز نخواهد کرد. او افزود: “به خاطر قراردادی که با ایران داریم دستمان بسته است. ایرانیان مرتب تقاضای بازگشایی مدرسه را دارند و اگر نپذیریم آبروی‌مان خواهد رفت. عقب‌انداختن این کار نیز کمکی نخواهد کرد. از سوی دیگر، روسیه نیز دانش‌آموزان ایرانی را به تحصیل در آن کشور تشویق می‌کند تا با جلب گروه بیشتری روابطش را از نظر اقتصادی و سیاسی با ایران تقویت بخشد.”16

هیچ یک از اینها تغییری در مخالفت لورن، وزیرمختار و لرد کِرزون، وزیر امور خارجه بریتانیا با تصمیم آلمان برای بازگشایی مدرسه که این بار تدریس در رشته‌های بیشتری را در برنامه خود داشت و هنرستان عالی صنعتی ایران و آلمان نام می‌گرفت ببار نیاورد. آنچه در این میان قابل توجه است، تلاشی است که کابینه سید ضیا به‌رغم مخالفت لورن و کِرزون با بازگشایی و گسترش دامنه فعالیت آن مدرسه انجام داده بود. سید ضیایی که به دوستی و همکاری با بریتانیا شهره بود.

وزیرمختار آلمان در گزارشی به وزارت خارجه آلمان نوشت تلاش کرده است به لورن تفهیم کند آن کشور به هیچ وجه نمی‌خواهد گامی بردارد که مایه ناخرسندی بریتانیا شود. مدرسه آلمانی‌ها یک مسئله کاملا خصوصی است و هیچ ارتباطی با دولت آلمان ندارد. ادعایی که با لبخند پرمعنای لورن و این پاسخ او همراه بود که “هیچ دولتی نمی‌تواند در چنین مسائلی نقشی نداشته باشد.” شولنبورگ افزود: “چون نمی‌توانستم واقعیت را بگویم، ترجیح دادم درباره منافع اقتصادی آلمان در بازگشایی مدرسه چیزی نگویم. پس به این بسنده کردم که تلاش کرده‌ام بازگشایی مدرسه را متوقف کنم، اما موفق نشده‌ام. لورن هر چند در درستی سخنانم شک کرد و گفت بهتر است بریتانیا موضوع را در برلین دنبال کند، اما شاید موفق شده باشم او را قانع کنم که اهداف سیاسی بزرگی را در ایران دنبال نمی‌کنیم.” شولنبورگ از رابطه خوب و حاکی از اعتماد با وزیرمختار بریتانیا یاد کرد و در پایان نوشت: “لازم است با انگلیس‌ها با احتیاط رفتار شود.”17

شولنبورگ در دیدار دیگری با لورن گفت دولت، احزاب و طبقات مختلف مردم ایران بی‌صبرانه در انتظار گشایش مدرسه هستند و آلمان مجبور است به قولی که داده است عمل کند. از سوی دیگر، نظر به اینکه انتخابات مجلس در ایران نزدیک است، چنانکه آشکار شود خودداری از اجرای این تصمیم به خواست بریتانیا انجام گرفته است، به اعتبار آن کشور در ایران صدمه خواهد زد. به گفته وزیرمختار آلمان، لورن بلافاصله گفت مایل نیست موضع انگلستان در این زمینه علنی شود. او پس از تماس با وزارت خارجه بریتانیا اعلام کرد آن کشور همچنان مخالف بازگشایی آن مدرسه است، اما این موضوع را دنبال نخواهد کرد. چنین به نظر می‌رسید که لورن نیز چون لرد کِرزون به این نتیجه رسیده بود که جلوگیری از بازگشایی مدرسه به منافع بریتانیا در ایران بیشتر صدمه خواهد زد.18

سرانجام هنرستان عالی صنعتی ایران و آلمان با تدریس در رشته‌های گوناگون درودگری، رنگرزی، صحافی، فلزکاری، چرم‌سازی، گیاه‌شناسی، داروسازی، مکانیک و چند رشته دیگر، در کنار ریاضیات، اقتصاد و زبان فارسی، آلمانی، عربی، لاتین، و انگلیسی یا فرانسه که شاگردان در گزینش آن آزاد بودند آغاز به کار کرد. دانش‌آموزان در مراحل پائین‌تر می‌توانستند بدون آشنایی با زبان آلمانی در یکی از این رشته‌ها آموزش ببیند و برای آموزش در مراحل بالاتر آماده شوند. دانش‌آموزان بی‌بضاعت شهریه‌ای نمی‌پرداختند. تعمیر خودرو و ماشین‌آلات کشاورزی یا آنچه زیر نظر استادان هنرستان تولید می‌شد و به فروش می‌رسید نیز کمک خرج هزینه‌های هنرستان صنعتی بود.19

این روند با سقوط کابینه صدروزه سیّد ضیاء همچنان ادامه یافت و آن مدرسه که مدرسه حرفه‌ای ایران و آلمان نام گرفته بود به یک رکن اصلی تعلیمات فنی و حرفه‌ای ایران در روزگار زمامداری رضا شاه بدل شد. ویپرت فون بلوشر، وزیرمختار آلمان در خاطراتش آن مدرسه را در کنار بانک ملی که توسط مدیری آلمانی اداره می‌شد، وزنۀ معتبری در سیاست آلمان نامیده است.20 مدرسه‌ای که لورن آن را تهدیدی برای منافع بریتانیا در ایران می‌دانست و شولنبورگ بازگشایی‌اش را “پیروزی” آن کشور در رویارویی با رقبای خود می‌شمارد.

با پیروزی هیتلر در انتخابات ژانویه 1933 آلمان و گسترش دامنۀ تبلیغات آلمان نازی در ایران، فضای حاکم بر هنرستان صنعتی تهران با تغییراتی روبه‌رو شد. بررسی اسناد وزارت خارجه آلمان در این سال‌ها نشان می‌دهد که در گزینش مدیر جدید مدرسه برای یکی از متقاضیان از طرف دفتر حزب ناسیونال سوسیالیست سفارش‌نامه‌ای صادر شده و از او به عنوان عضو نمونه و ممتاز حزب نام برده شده بود. متقاضی دیگری نیز با اشاره به مدارج تحصیلی خود و دارا بودن مدرک دکترا در رشته شیمی، از عضویتش در آن حزب و تشکیلات اِس اِس نام برده بود.21

اگر چنین تاکیدی را نشانی از سیاست‌ورزی آلمان نازی در پیشبرد کار هنرستان صنعتی تهران بدانیم، می‌توان گمان کرد که شاگردان آن هنرستان نیز در تیررس تبلیغات فاشیستی “عموزادگان” آریایی خود قرار داشتند. تبلیغاتی که با اقبال روبه‌رشد رایش سوم در افکار عمومی مردم ایران، زمینه مناسبی را برای گسترش روابط میان دو کشور در عرصه‌های گوناگون فراهم ساخته بود.

هنرستان صنعتی تهران، نمونه کارآمد چنین دریافتی از رشد و پیشرفت شناخته می‌شد. نوعی از همکاری که در گذار زمان، افق تازه‌ای را برای رهایی از قید و بند بریتانیا و شوروی دست‌یافتی می‌دید. مهدی ملک‌زاده، نماینده مجلس شورای درباره ضرورت گسترش همکاری در این زمینه گفت: “آقایانی که در نمایشگاه مدرسه صنعتی امسال تشریف برده‌اند به عقیده بنده درک فرمودند که در چندین شعبه صنایع این مدرسه پیشرفت‌های خیلی خوبی به عمل آمده یکی شعبه آهنگری است که حقیقتا آهنگری جدید را در این مملکت فاقد هستیم و فوق‌العاده محتاجیم. یکی شعبه شیمی و نجاری است. چون به عقیده بنده این موسسه که تاسیس شده یکی از موسسات فوق‌العاده نافعی برای پیشرفت صنایع جدیده است و اگر آقایان در نظر داشته باشند در موقعی که این موسسه تاسیس شد و قانونش از مجلس گذشت این طور تصمیم گرفته شد که در تمام ایالات ولایات مهم شعبه‌اش برقرار شود و توسعه پیدا کند. اگر بنا شود که شعبه این موسسه خیلی محدود باشد به عقیده بنده نتیجه مطلوبه به دست نمی‌آید. واقعا چقدر جای تاسف است که در یک مملکتی که گفته می‌شود که در سال چقدر مجبوریم پول به خارجه بدهیم که میخ مفتولی بیاوریم و همین طور بسیاری از احتیاجات کوچک دیگر است در صورتی که این موسسه توسعه پیدا کند به عقیده بنده آن احتیاجات به طور اکمل رفع می‌شود.”22

با چنین رویکردی که در دولت، مجلس و مردم از اقبال عمومی برخوردار بود، مدرسه حرفه‌ای ایران و آلمان در گذار زمان نقش و اعتباری بس فراتر از نهادی فنی و حرفه‌ای یافت و به جایگاه برآمدن کسانی بدل شد که نام و نشانی ماندگار در تاریخ، سیاست و فرهنگ ایران از خود بر جای نهادند. مدرسه‌ای که نامورانی چون عبدالعظیم قریب، نظام وفا، سعید نفیسی، نیما یوشیج، بزرگ علوی و تقی ارانی در شمار مدرسان آن بودند.

احمد متین دفتری و جعفر شریف امامی، نخست وزیران دوران پادشاهی محمدرضا شاه در آن مدرسه درس خواندند. عبدالله و نصرالله انتظام نیز از شاگردان آن بودند. شاگردانی که یکی در مقام سفیر ایران در آلمان غربی، وزیر امور خارجه و ریاست هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت نفت، و دیگری در مقام وزیر خارجه، نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد و رئیس مجمع عمومی آن سازمان، نام و نشانی ماندگار در تاریخ دیپلماسی ایران از خود بر جای نهادند. حبیب نفیسی، مدیرکل وزارت پیشه و هنر و کفیل وزارت کار، وزیرمختار ایران در آمریکا و بنیانگذار پلی تکنیک تهران و خلیل ملکی، شخصیت پرآوازۀ تاریخ معاصر از شاگردان آن مدرسه بودند. نواب صفوی نیز پیش از آنکه به نجف برود چندی در آن مدرسه درس خواند. مدرسه‌ای که در گذرگاه تاریخ و سیاست، نامش با نام و اعتبار آلمان در ایران عجین شده است. دریغ آنکه نمی‌دانیم نیما، علوی و ارانی در آن مدرسه چه کردند؛ متین دفتری، شریف امامی یا عبدالله و نصرالله انتظام چه آموختند و ملکی و نواب با کدام اندوختۀ سیاسی آن را ترک گفتند و درفرصتی دیگر به رویارویی با نظم حاکم زمانه خود برخاستند.

در اسناد منتشر شده هنرستان صنعتی تهران یا گزارش‌های اشترونک، مدیر مدرسه در اسناد آرشیو وزارت خارجه آلمان اشاره‌ای به گرایش سیاسی معلمان و شاگردان آن مدرسه نشده است. در آن اسناد از ناآرامی‌های صنفی و سیاسی، جز یک مورد.

درباره سرقت برخی از اشیاء آزمایشگاه هنرستان که به دخالت نظمیه انجامید نامی در میان نیست.23 سرقتی که به گفته یکی از شاگردان مدرسه به خاطر گم شدن “چند عدسی” از آزمایشگاه، “طوفانی از اخطارها و پند و اندرزها” برپا کرده بود.24

می‌توان گمان کرد که یکی از دلایل این امر، از میان رفتن شماری از اسنادی باشد که رویدادهای روزانه مدرسه در آن به ثبت می‌رسید. اما این پرسش به قوت خود باقی است که چگونه در میان انبوهی از اسناد موجود در آرشیو وزارت خارجه آلمان یا آنچه درباره گزارش‌های روزانه آن مدرسه در ایران منتشر شده است، اشاره‌ای به این مسائل وجود ندارد. از فضای سیاسی حاکم بر هنرستان صنعتی نیز چیزی نمی‌دانیم. جز آنکه نواب صفوی نخستین گام‌های خود را در عرصه سیاست، هنگام تحصیل در آن هنرستان پیموده بود.

در این زمینه از سخنرانی‌های او برای دانش‌آموزان و تظاهراتی که در هفدهم آذر 1321 و ماجرای “بلوای نان” درباره حجاب، نفت و سیاست بریتانیا در هنرستان صنعتی انجام گرفت نام برده شده است.25 اما سندی در این عرصه یا یادمانده‌ای از او که چند و چون دیدگاه سیاسی‌اش را هنگام تحصیل در آن مدرسه آشکار سازد در دست نیست. در اسناد مربوط بازجویی‌های نواب در شهربانی و فرمانداری نظامی ارتش نیز اشاره‌ای به نقش او در “بلوای نان” که به سقوط دولت قوام‌السلطنه انجامید نشده است. رویدادی که نقشی ماندگار در تحولات سیاسی کشور و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم برجای نهاد.

بنا بر آنچه گفته شد، جایگاه مدرسه دولتی ایران و آلمان که با گذشت بیش از یک قرن از تشکیل آن به نام هنرستان صنعتی همچنان در تهران دایر است، نقشی انکارناپذیر در زمینه آموزش در ایران داشته است. نقشی که پرداختن به آن نه تنها برای شناخت از آنچه در این عرصه گذشته است اهمیت دارد، بلکه تصویر همه‌جانبه‌تری از نقش و سیاست‌ورزی آلمان در ایران به دست خواهد داد.

این مقاله نخستین بار در فصلنامه ندیشه پویا، شماره 92، مهر 1403 منتشر شد.

* در سند دیگری تاریخ تعطیل شدن مدرسه اکتبر 1918 (مهر-آبان 1297) قید شده است.
1. 24 Februar 1909, Teheran, R 62751 (PAAA: Politische Archive der Auswärtigen Amtes); Ibid., 11 November 1910, Teheran; Ibid., März 1929, Berlin.
2.Ibid.
3. Ibid.
هنرستان صنعتی تهران: هنرستان ماندگار صنعتی تهران. تاسیس 1286، پژوهش و گردآوری: مهدی اسماعیلی، علی اصغر هدایی، زهرا بابایی (تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی فرانگر پارس، 1398)، 31-33.
4- مهدی‌قلی هدایت (مخبرالسلطنه)، خاطرات و خطرات: توشه ای از تاریخ شش پادشاه و گوشه ای از دوره زندگی من (تهران: انتشارات زوّار، 1367)، 52.
5- März 1929, Berlin, R 62751, (PAAA).
6. Ibid., 6 Juni 1914, R 62748, Teheran;
گزیده اسناد روابط ایران و آلمان، به کوشش مینا ظهیرنژاد ارشادی، جلد اول (تهران: اداره انتشارات اسناد دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1376)، مقدمه/سی و نه.
7- هدایت، خاطرات و خطرات ، 52.
8. 12 März 1929, Teheran, R 62751; Ibid., 20 Juli 1929, Teheran; Ibid., 31 Juli 1929, Teheran, (PAAA).
9. Ibid., 19 April 1913, Teheran, R 62748; Ibid.,7 Oktober 1913, Berlin.
10. Ibid., 15 Juni 1915, Teheran, R 62749; Ibid., 6 September 1915, Bremen; Ibid., 12 Februar 1917, Kariabaschi; Ibid., 27 Juli 1919, Teheran.
11. Ibid., 10 Oktober 1917, Berlin.
12. Ibid., 24 März 1921, Berlin; 24 Oktober 1921, Berlin; Ibid., 1 November 1922, Berlin.
13. Ibid., 24 Oktober 1921, Berlin.
14. Ibid., 24 März 1921, Berlin; 24 Oktober 1921, Berlin; Ibid., 1 November 1922, Berlin.
15. Ibid., 24 März 1921, Berlin; 24 Oktober 1921, Berlin; Ibid., 1 November 1922, Berlin.
16. Ibid., 21 März 1923, Teheran.
17. Ibid., 4 Mai 1923, Teheran.
18. Ibid., 21 März 1923, Teheran.
19. Ibid., 17 Januar 1931, Teheran, R 63357; Ibid; 1 März 1933, Teheran.
20. Wipert v. Blücher, Zeitenwende in Iran, Erlebnisse und Beobachtungen (Biberbach an der Riss, Koehler & Voigtländer,1949), 193.
21. 21 April 1934, Zwichau-Nord, R 63356; Ibid., 5 Juni 1934, München.
22. مذاکرات مجلس: ضمیمه روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی، دور نهم قانونگذاری، نشست 94، 31 تیر 1313.
23. هنرستان صنعتی تهران، ج ا، 76، 80، 83.
24. خلیل ملکی، مجموعه مقالات خلیل ملکی، به کوشش رضا آذری شهرضایی، جلد پنجم (تهران: نشر اختران، 1396)، 3264-3265.
25. محمدمهدی حاج ابراهیم عراقی، ناگفته‏ها: خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، پاریس ـ پاییز 1978-1357، به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهش‏ور، حمیدرضا شیرازی (تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1370)، 17-18.