میعاد در دوزخ: زندگی سیاسی خلیل ملکی
حمید شوکت
انتشارات فروغ، کلن. قطع وزیری 485 صفحه
نشر اختران، تهران. قطع رقعی زرکوب 648 صفحه
خلیل ملکی تبریزی بیگانهای آشناست. بیگانه بودنش در نگاه نخست سخنی غریب مینماید، چراکه در این سالها حرف و سخن بسیار دربارهاش گفته و شنیدهایم. سالهایی که نه تندی و درشتی، که بردباری و مدارا سکۀ رایج و پیمانۀ سنجش نیک و بد زمانه بودهاند. ملکی در این سالها همواره با ما و سرآمد ما بوده است. راه و رسم او را در تمام این سالها، چارۀ هر درد و مرهم هر زخمی انگاشتهایم تا به عیار و اعتبار همان سکۀ رایج و پیمانۀ سنجش، هرچه از او دور میشویم به ما نزدیکتر شود. ادامه مطلب
در چنین روزگاری گزاف نگفتهایم اگر با یادی از رستاخیز شهریاران ایرانِ، میرزاده عشقی، ملکی را “ملکزادۀ دیرین” و “جگرگوشۀ شیرین” بنامیم. غزلسرای توأمان آزادی و عدالت اجتماعی که فکر و قلمش، داروندارش را در راه نیکبختی مردمان سرزمینی نهاد که از دل و جان بدان مهر میورزید
شاهبیت غزل زندگی اندوهبارش را چنان سرودهایم که هیچ اسارتی را برنمیتابید و اسیر توده نبود تا در چشم خطاپوشمان حقیقت دیگری پنهان بماند که توده را بهصرف توده بودن، بهصرف تهیدستی، کمال راستی و درستی پنداشته بود. گویی در سرسرای تاریخ، آیینهای در غبار برابرش نهاده باشیم که در آن تصویری از او نه آنگونه که بود، که آنگونه که میانگاریم و میپنداریم نقش بسته باشد. آیینهای شکسته به تاوان تندی و درشتی روزگار سپری شده که جز خاک و خاکستر پیامد دیگری بر جای ننهاده باشد. ما ملکی، این بانگ فروخفتۀ فرودستان را از آغاز تا پایان، آوای رسای هشدار بیپژواک چنین روزگاری انگاشتهایم. خورشید تابانی که بار دیگر سر برآورده است تا ظلمت برخاسته از تندی و درشتی خطاهای بیشمارمان را فروبکاهد و فکر و اندیشهمان را جلا و درخششی تازه بخشد
در چنین دور و زمانهای، دیربازی است که او را رهرو راستی و نماد بیبدیل خرد، دلیر و بیباک، چالاک یافتهایم. پاک و زلال چون سرچشمۀ آگاهی و خردی ناب و یگانه که هیچ کاستی، هیچ لغزش و نکوهشی را برنمیتابد. بیآنکه لختی درنگ کنیم و بیندیشیم و ببینیم آیا بهراستی چنین است که میپنداریم یا اینکه ملکی تنها نجوای بیگانهای آشنا، نجوای ازخودبیگانگی ماست که بار دیگر سر برافراشته است؟ سر برافراشته است تا چون گوهری شبتاب نشان دیگری باشد بر آنکه گویی در گردش شتابان گردونۀ سیاست، همواره جز خدمت و خیانت، و جز پاسخهای صریح و آسان به پرسشهای پیچیده و دشوار بدیل دیگری نشناخته و نمیشناسیم